شهرزاد
به هر کجا که رسیدم طلوع روی تو دیدم / ز شـــهرزاد خوش آوا، حکایت تو شنیدم
۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه
دور زدن ممنوع
... و
به آخر خط رسیده ام
اینجا تابلویی است
"دور زدن ممنوع"
...
۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه
پرنده های رمیده چادرت
تنهایی و بی صدا
تمام رنجهای مرا،
خواهرم
و برادرم را
آویختی
به تارتار موهایت
تا شاید
گل های چادرت باشند
اما ...
در گوشه ای فریاد خویش آتش می زنند
پرنده های رمیده ی چادرت
باز هم تو ماندی و تنهایی
و هیچ کس نخواست قفل لبهایت را بگشاید
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)