تنهایی و بی صدا
تمام رنجهای مرا،
خواهرم
و برادرم را
آویختی
به تارتار موهایت
تا شاید
گل های چادرت باشند
اما ...
در گوشه ای فریاد خویش آتش می زنند
پرنده های رمیده ی چادرت
باز هم تو ماندی و تنهایی
و هیچ کس نخواست قفل لبهایت را بگشاید
۱ نظر:
فاطمه عزیز! زیبا بود!تمام مادران این گونه اند و ما...؟؟؟؟!!!
ارسال یک نظر