به هر کجا که رسیدم طلوع روی تو دیدم / ز شـــهرزاد خوش آوا، حکایت تو شنیدم
۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سهشنبه
سنگسار
سنگ در کف
به سویت پرتاب می کنند
به جرم هیچ
نامت را از میان کتاب ها بر می دارند
اما،
تو
نام پاک شده ات را دوباره می نویسی
و برایت
در سنگسار نامفهوم است
تو بودی که سالها به جانش خریدی
و حال
فصل رهایی از سنگهای در کف است
سلام خواهر! برایم مهم نیست که شعر بنویسم یا داستان یا مقاله. مهم این است که گپ دلم را باید بگوییم، این که در کدام قالب، مهم نیست. مثل آشپزی که هر نوع غذا را در دیگ های مختلف می پزد. تشکر *** سنگسار را خواندم. جالب بود اما معنای عمودی شعر کمی مبهم است یا از درک من بالاست.
۲ نظر:
شب است داد بزن بانو!سکوت سرد سترون چیست؟
صدا صداست که می ماند،دلیل حنجره بستن چیست؟
بسیار زیبا بود!
قلمت سبز بادا!
سلام خواهر! برایم مهم نیست که شعر بنویسم یا داستان یا مقاله. مهم این است که گپ دلم را باید بگوییم، این که در کدام قالب، مهم نیست. مثل آشپزی که هر نوع غذا را در دیگ های مختلف می پزد. تشکر
***
سنگسار را خواندم. جالب بود اما معنای عمودی شعر کمی مبهم است یا از درک من بالاست.
ارسال یک نظر